شاید بتوان رفع نیازهای آدمی را یکی از اصلی ترین دلایل فعالیت ها ، چالش ها و بی تابی های او در زندگی دانست. نیاز داشتن قسمتی از ذات بشر است.
ذات انسان نیازهای متنوعی دارد مانند :
نیاز دارد گرسنگی اش را رفع کند.
نیاز دارد که سرپناه و امنیّت داشته باشد.
نیاز دارد که دوست داشته باشد و دوستش داشته باشند.
نیاز دارد که در جمع زندگی کند و احساس تنهایی نکند. (گاهی هم نیاز دارد تنها باشد(
نیاز دارد که نوازش و توجه را از دیگران دریافت کند. (حتی نیاز دارد که به دیگران نوازش کند(
و…
ولی سوال هایی که مطرح می شود این است که
آیا انسانی که انگار دارد زندگی اش را برای برآورده شدن نیازهای خودش و دیگران برنامه ریزی می کند موجود ضعیفی است؟
آیا او مصرف کننده ای است که گاه خودش تولید کننده هم است و گاه نگاه به دست افراد دیگری دارد تا نیازش برطرف شود؟
شاید قبل از پاسخ دادن به این سوال و سوالاتی از این دست باید از این منظر به انسان نگاه کرد که بررسی ذات انسان فقط از جنبه اجتماعی بودن او معقولانه به نظر می رسد. اگر انسان را فقط به صورت یک فرد تنها که می تواند بدون ارتباط با محیطش به حیاتش ادامه دهد بررسی کنیم آن وقت ، زدن برچسب ضعیف بودن به او زیاد هم اشتباه نیست ولی انسان فطرتاً اجتماعی است (اجتماعی که ممکن است تعداش ۲ نفر باشد با ده ها نفر یا حتی میلیون ها نفر) و ذاتش در محیط اجتماعی تعریف می شود. به این صورت که محیط با او و او با محیط رابطه دو طرفه به نام “رابطه نیازمندی” را دارد.
پس نیازهای ما عیب های ما نیستند، هیچ چیز طبیعی ، عیب نیست؛ مهم راه های بر آورده شدن نیازها است که متناسب با انتخابی که صورت می گیرد نتایج متفاوتی را به وجود می آورد.
به دلایل مختلفی ممکن است انسان نتواند نیازش را برطرف کند . برای مثال ممکن است راه هایی که ما برای برآورده شدن آنها انتخاب می کند دارای اشکالاتی باشد و ده ها دلیل دیگر که به برآورده شدن نیاز منتهی نمی شود. اینجاست که حس سرخوردگی عدم برآورده شدن نیاز در انسان بیدار می شود.
انسان وقتی چیزی را ندارد ترجیح می دهد نیاز داشتن آن چیز را هم نداشته باشد.
سرخوردگی حاصل از عدم بر آورده شدن نیاز ، در خیلی از موارد به خودتخریبی یا حتی انسان تخزیبی منتهی می شود و با این جمله که “انسان نباید اینقدر ضغیف باشد که نیاز داشته باشد.” ادامه می یابد . این سرخوردگی در مورد کسانی که نیازهایشان بر آورده شده است بسیار کمتر دیده می شود. در حالی که نیازهای انسانها در اکثریت مواقع بسیار شبیه است فقط شرایط و انتخاب های انسانها متفاوت است که در نهایت احساس های مختلفی برای آنها ایجاد می نماید.
۶ دی ۱۳۹۱
بابک تاواتاو
1 Comment
من کاملا این موضوع رو درک میکنم.چون خودم الان در همچین شرایطی هستم.خیلی بد اما واقعا نمیدونم چجوری راه درست رو برای برطرف کردن این مشکلم انتخاب کنم