بسیاری دلیل کنار هم قرار گرفتن آدم ها را “شکل گیری حس اعتماد” می دانند. اما چند سوال پیش می آید؟
دو دلیل پیچیده وجود دارد که احتمال انکار آن از طرف انسان ها کم نیست!
دلیل اول ) ترس
هر چقدر هم که شرایط بد یاشد ترس از شرایط بدتر از بین نمی رود.
انسان ها ممکن است شرایط بدشان را حتی باور نکنند و درد بکشند ولی در اعماق وجود می گویند که : “نقد بهتر از نسیه است ممکن است شرایط بدتر شود.”
برای همین ترسشان ممکن است با آزاردهنده خود سر کنند.
همین تفکر ترس از چاه است که انسان های در چاله را راضی می کند که در همان جایی که هستند باقی بمانند.
دلیل دوم ) تهدید بیرونی
اگر برای انسانها یی که اختلافات عمیفی با هم دارند بحرانی پیش بیاید یا دشمنی آنها را تهدید کند آنها موقتاً هم شده اختلافات را کنار می گذارند و در کنار هم می مانند تا بحران را سپری کنند.
در صدها سال پیش ، انسانها در سرمای زمستان کمتر از هم جدا می شوند.
همان تفکر آشنای قدیمی : دشمن یا متجاوزین در هر جامعه برای افراد تنها خطرناکترهستند.
بر پایه همین تفکر است که انسانهای بی اعتماد به هم در کنار هم قرار می گیرند تا در اعمال خشم و تنفر نسبت به متجاوزین احتمالی خود تنها نمانند.
سوال جدیدی که ممکن است پیش بیاید این است :
جواب این است : در بالای ۹۹ درصد موارد خیر ، بحران ها معمولا در طول زمان بزرگتر می شوند و شکل سخت تری به خود می گیرند و از طرف دیگر فرد هم در طول زمان ضعیف تر و ضعیف تر می شود.
معمولا ترکیبی از دو دلیل بالا را در جوامع شرقی می توان به وضوح دید. اینکه شما در کنار انسانهایی که به آنها اعتماد دارید باشید علاوه بر اینکه باعث احساس آرامشتان می شود، احساس کرامت انسانی را نیز در شما زنده می کند و این فضا را برای شما به وجود می آورد که از جایگاهتان خوشحال باشید به جای اینکه به بی تفاوتی روی بیاورید.
۴ دی ۱۳۹۲
بابک تاواتاو
1 Comment
با دلیل اول صد درصد موافق و با دلیل دوم اصلن موافق نیستم ممکنه یه درصد کمی هردو درموردشون صدق کنه ولی مطمئن باشید درصدی هم دلیل دوم اصلن صدق نمیکنه