نیازها و خواسته های مشتریان همیشه از نظر بازاریاب ها و صاحبان کسب و کارها جذاب بوده است زیرا به وسیله آنها توانسته اند روح مشتری ها را قلقلک دهند و توجه ها را به سمت خود جلب کنند و سپس این توجه ها را به اسکناس های خوش رنگ تبدیل کنند.
فرامر رفیعی می گوید:
“«نیاز» گونهای احساس کمبود است که منشا ٔجسمی و اجتماعی-فرهنگی دارد. نیازهای جسمی ریشهشان در طبیعتِ انسان(غریزه) نهفته است اما نحوه و نوع ظهورشان متاثر از عوامل فرهنگی-اجتماعی است.”
به قول آدورنو، گرسنگی(به عنوان یک پدیدهٔ جسمی) را میتوان همچون برخی از انسانهای ابتدایی با خوردن ملخ جبران نمود. اما به منظور ارضای گرسنگی انسانهای متمدن لازم است آنها چیزی برای تغذیه بیابند که از دیدن و بوییدن آن حالشان به هم نخورد. و مسئله درست در همین «حال به هم خوردن» و حالت متضاد آن نهفته است.
جسم و روح انسان ها دیگر فقط با ارضاء شدن راحت نمی گیرد، اینکه از چه راهی این ارضاء شدن انجام گیرد هم دارای اهمیت بالایی است. مشتری ها فقط خدمات یا محصولات ما را نمی خواهند، آنها احساس خوشایندی را نیز کنار این معامله می خواهند ، حتما در این میان استثناهایی نیز وجود دارد ، مسلما انحصار و اجبار می تواند بسیاری از قاعده ها و فرمول های بازاریابی و فروش را محو کند مثلا فردی که به دنبال داروی کمیابی برای بیماری مادرش که در بیمارستان بستری است می کردد و فقط یک فروشنده وجود دارد که خیلی بددهن و بی ادب است، او فقط و فقط به گرفتن دارو فکر می کند نه به رفتار خوشایندی که از طرف فروشنده به او منتقل شود ولی در کل و مخصوصا وقتی بازار رقابتی، مشتری گزینه های بیشتری برای انتخاب دارد و مسماً او گزینه ای را برمی گزیند که حالش را کنار آن خرید خوبتر کند.
بابک تاواتاو