950239-ver01از هر چیزی میشه فرار کرد
از قانون
از سگ وحشی که دنبالت افتاده
از دزدان سر گردنه
از ترس ها و اضطراب ها
حتی از وجدان هم میشه فرار کرد چه بسا جانیانی که وجدان خودشان را گول زدند و در آرامش در آغوش مرگ خوابیدند
از همه چی می شود فرار کرد
حداقل می شود تلاش کرد تا فرار کنی
اما از عشق نه
نمی شود

مگر چشم قلبت پلک داره که بهش دستور بدهی که بسته شو و نبین
جنگ درونی ادم با خودش
برنده و بازنده خودت هستی
این جنگ عقل و قلب نیست
جنگ قلب و قلب است
قلبی که تو را دوست دارد و قلبی که او را
قلبی که نگران توست و قلبی که با نفس او می تبد
قلبی که به خونخواهی زخم هایت قیام کرده و قلبی که مست عطر دست های آلوده به خون تو است
این همه تناقض چیست درون ما
راه فرار کجا است؟
جنگ با مرهم زخم ها؟
یا صلح با تنی که به زخم اعتیاد پیدا کرده
جنگ قلب با قلب
جنگی که بوی خون می دهد
و صلحی که بوی خون

بابک تاواتاو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *